- جبران شدن
- شیانیدن تلافی شدن (خسارت و مانند آن)، جوش خوردن استخوان شکسته
معنی جبران شدن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
تلافی کردن (خسارت و مانند آن)، استخوان شکسته را بستن و بحال اصل برگرداندن
تلافی کردن صدمه و خسارتی که به کسی وارد شده
وادار بدیدن کردن، منتظر شدن، مشوش شدن پریشان شدن
خراب شدن بایر شدن: (وآن شهر از مدتی مدید بازچنان ویران شده بود که نه از عماراتش اثری مانده و نه غیر از حشرات الارض در آن دیار می نمود)
Atone, Compensate, Recoup
искупить , компенсировать , возместить
sühnen, entschädigen, zurückgewinnen
спокутувати , компенсувати , відновлювати
odkupić, rekompensować, odzyskać
赎罪 , 补偿 , 收回
expiar, compensar, recuperar
espiare, compensare, recuperare
expiar, compensar, recuperar
expier, compenser, récupérer
boeten, compenseren, terugvorderen
ชดใช้ , ชดเชย , ฟื้นฟู
menebus dosa, mengganti rugi, memulihkan
يكفّر, عوّض , يستردّ
प्रायश्चित करना , मुआवजा देना , पुनः प्राप्त करना
לכפר , לפצות , להחזיר
贖う , 補償する , 回収する
속죄하다 , 보상하다 , 회수하다
kefaret ödemek, tazminat ödemek, telafi etmek
kutubu, fidia, kurejesha
পাপ মোচন করা , ক্ষতিপূরণ দেওয়া , পুনরুদ্ধার করা
توبہ کرنا , معاوضہ دینا , بحال کرنا
تصمیم گرفتن
بیرون شدن
بدل کسی برات شدن، بدل وی خطور کردن الهام شدن: بدلم برات شده بود که آن شب واقعه خطرناکی روی میدهد
سنگین شدن وزین گشتن، یا گران شدن رکاب. فشار آمدن بر رکاب تا مرکوب تند رود، بشتاب رفتن، یا گران شدن سر. سرگران شدن تکبر ورزیدن، یاگران شدن سر از خواب. بخواب رفتن: زضعف تن شده ام آن چنان که گر بمثل گران شود سرم از خواب بشکند کمرم. (جامی) یا گران شدن عنان. کشیده شدن عنان اسب برای متوقف ساختن آن، دارای بهای زیاد شدن مقابل ارزان شدن
پاک شدن پاک شدن از چفته (چفته اتهام) پولیدن